بازدیدها: 1
گرچه حضور انسان های نئاندرتال که گونه ای از شبه انسان به شمار می رود، در آفریقا و دیگر مناطق دنیا کشف شده و رد پای آن در ایران و مناطق لرنشین نیز یافت شده است، اما انسانی که ویژگی منحصر به فرد کنونی را داشته باشد و نماد یک انسان دارای شعور و احساس باشد به طور یقین در خاورمیانه ظهور یافته است. لذا حضور نخستین انسان به دلیل خاورمیانه ای بودن ایران دور از ذهن نیست.
محل ظهور و نزول انسان اولیه تابعی از اقلیم و شرایط زیست محیطی، جهت بقا است. به همین منظور قبل از هرگونه جستجو لازم است این شواهد و قرائن مورد بررسی، و مناطقی را که احتمال ظهور انسان در آن وجود داشته است، تعیین و مورد ارزیابی قرار گیرد. این موضوع باید در شرایط عصر یحبندان آن زمان بررسی گردد در غیر این صورت این تحلیل چندان با واقعیت های علمی سازگار نخواهد بود.
این مناطق بایستی دارای شرایط اقلیمی قابل زندگی، امکانات حفاظتی مناسب، وجود حیوانات قابل شکار، گیاهان خودرو و خوردنی برای بقا باشد. با توجه به پارامترهای زیست محیطی، می توان تئوری حضور انسان اولیه را در مناطق بختیاری نشین کنونی را مطرح نمود.
با توجه به استدلال های زیر می توان قدمت حضور انسان اولیه در مناطق زاگرس جنوبی و جنوب غربی یعنی مناطق و نواحی لرنشین کنونی را بیشتر از دیگر مناطق ایران دانست. این نظریه ارزشمند گرچه در لحظه اول ساده و بدون پشتوانه علمی به نظر می رسد ولی می تواند با ذکر دلایل منطقی زیر مورد تأیید قرار گیرد.
۱- انسان هموساپینس ساپینس و متمایز از انسان نما، در دوره یخبندان از ۷۵ هزار سال پیش تا چهاده هزار سال پیش ظهور یافته است یعنی حضور انسان دارای عقل و شعور و روح در عصر یخبندان بوده است.
۲-انسان اولیه در بین النهرین یا در حوالی آن بر زمین فرود آمده و در این مورد جدالی بین ادیان و محققین وجود ندارد. گر چه هر کدام از ادیان فرود انسان اولیه را به نفع خود در سرزمین های مادری بیان نموده اند. ولی هیچکدام دلیلی منطقی و علمی در این مورد ارائه ننموده اند. اما به اتفاق معتقدند که در خاورمیانه و بخصوص در حوالی بین النهرین ظهور یافته است.
۲-انسان اولیه به دلیل حفظ جان، مراقبت از خود در برابر سیلاب، حیوانات گزنده و خطرناک و به طور کلی عوامل غیر مترقبه طبیعی و حیوانات تهاجمی نمی توانسته است، دشت ها و جلگه ها را مأوای خود قرار دهد. بخصوص آن که در عصر یخبندان غذای کافی در بسیاری از مناطق وجود نداشته و زندگی انسان ها در دشت ها خطرات زیادی را برای آنها به همراه داشته است. یافتن مکان زندگی که بتواند موقعیتی استراتژیک داشته باشد، قطعاً در کوهستان بیشتر از جلگه یافت می شود. لذا کوهستان بهترین مأوا و مسکن برای انسان اولیه به شمار می رفته است.
۳-انسان اولیه، در گروه های کوچک، پراکنده، غیر منسجم، با ابزارآلات مبتدی، کوه ها و دامنه های آن را محلی مناسب برای زندگی یافته بود. گو اینکه انسان کنونی نیز به تبعیت و پیروی از اجداد خود به محض بروز خطر، بلندی را برای رها شدن از صدمات و خطرات به هر چیز دیگر ترجیح می دهد. تحقیقات کنونی نیز ردپای انسان اولیه را در غارها و مناطق صعب العبور طبیعی، بیشتر از دشت ها اثبات می نماید. پس حضور انسان اولیه در کوهستان غیر قابل انکار است.
۴-انسان اولیه فاقد هرگونه ابزار و تجهیزات مناسب زندگی بوده است. او با تراش سنگ و استخوان، ابزار بسیار مبتدی برای زندگی و بخصوص شکار فراهم می نموده است. این انسان با مهارت های ابتدایی خود چگونه می توانسته است خود را ازخطر سرما رهایی دهد؟
قطعاً زمستانها با خوابیدن در زیر شاخ و برگ گیاهان و بستن درب ورودی غار توسط سنگ و شاخ و برگ گیاهان، خود را از خطر سرما رها می نموده است. لذا زندگی انسان اولیه در مناطق بسیار سرد یعنی مناطق شمالی بین النهرین و بخش شمالی ایران و حتی شمال کوه های زاگرس برای وی امکان پذیر نبوده است.
اگر گفته فردوسی را که معتقد است آتش در زمان هوشنگ کشف گردیده است، بپذیریم صحت ادعای ما را دو چندان می نماید. و می توان گفت انسان اولیه جهت محافظت خود در برابر سرما نمی توانسته در مناطق سرد سیر ایران و بخش شمالی بین النهرین زندگی نماید. زیرا هنوز آتش کشف نشده بود.
لذا جنوب و حنوب غربی کوه های زاگرس تا بخش میانی آن، تنها منطقه ای است، که انسان به راحتی زندگی می کرده است. وی در تابستان ها بدون مشکل و در زمستانها با تدابیر اندکی زندگی را سپری می کرده است.
۵-تاریخ جغرافیای طبیعی و اقلیمی ایران نشان می دهد، که دسته جات انسان اولیه، قادر به زیست و تهیه غذا و جمع آوری گیاهان خوردنی در گذشته های دور بوده است. گو اینکه شکار حیوانات و صید آبزیان و پرندگان در رأس کارهای اولیه انسان برای حفظ جان و بقای عمر بوده است.
حیوانات مناطق گرمسیر همانند مناطق زاگرس جنوبی تنها ویژگی لازم در این خصوص را دارا هستند. این حیوانات در عهد باستان از چراگاهای حاشیه کوه ها در مناطق جنوبی ایران و در حاشیه رودخانه های عظیمی چون کُر، کارون، کرخه، دز، مارون، گرگر، دالکی، زاینده رود، زهره، سیمره، کرخه، کشکان، زال و بسیاری از رودخانه های فصلی این مناطق، که سرچشمه هایشان از کوه های بختیاری و لرستان است، استفاده می نمودند.
گله های بزرگی از انواع گوزن ها و بزهای کوهی و حیوانات قابل شکار که با بودن علف فراوان و غذای کافی در این مناطق، می توانسته اند، دوام بیاورند. لذا انسان اولیه به راحتی در این مناطق امرار معاش می نمود. و با صید آبزیان از رودخانه ها و شکار حیوانات در دسته های بسیار بزرگ که در منطقه چرا می کرده اند، زندگی را سپری می نموده اند.
وجود هوای گرم تابستان و معتدل زمستان امکان بقای حیوانات در گله های بزرگ، را امکان پذیر می نمود. به همین دلیل شکار این حیوانات توسط انسان اولیه، به راحتی انجام می گرفت.
۶-با توجه به اقلیم زاگرس شمالی و کوه های البرز امکان وجود حیوانات قابل شکار در دستجات بزرگ، که در آن بتوان به راحتی شکار نمود، بعید به نظر می رسیده است. علاوه بر آن اگر حیواناتی هم در آن مناطق وجود داشته است به دلیل سرما و کم بودن دسته جات آنها، احتمال استفاده و شکار برای انسان اولیه کمتر بوده است. زیرا شکار با ابزار و امکانات محدود از گله های پراکنده مناطق سردسیر سخت به نظر می رسد. لذا مناطق جنوبی زاگرس از اهمیت خاصی برای انسان اولیه برخوردار بوده است.
۷-اقلیم معتدل مناطق لر نشین در زمستان و موجود بودن مراتع چرا و آب فراوان در تابستان، وجود گله های شکار در این مناطق را تأیید می کند. این اقلیم به گونه ای است که انسان اولیه به راحتی و با کمترین امکانات، می توانسته است زمستان را در منطقه سپری نماید.
۸-اگر عصر یخبندان را به عنوان معیاری برای زندگی مجدد فرض نمائیم و آن را شروع یک زندگی برای انسان در نظر بگیریم، می توان آفرینش و یا شروع مجدد آن را در مناطق گرمسیر پیش بینی نمود. این فرض با وجود شرایط استراتژیک طبیعی و مباحث مربوط به غذا و مسائل مطرح شده در بالا قاعدتاً در مناطق کوهستانی جنوب غربی ایران خواهد بود.
۹-تاریخ جغرافیای منطقه نشان می دهد که قبل از عصر یخبندان این منطقه دارای شرایطی مناسبتر از موقعیت اقلیمی کنونی داشته است لذا زندگی در آن دارای کلیه شرایط زیست برای انسان بوده است.
۱۰-عصر فرا پارینه سنگی و پارینه سنگی به عصر انسان هایی اطلاق می گردد که در آن انسان ها در غارها بوده و از ابزارلات سنگی برای زندگی روزمره استفاده می نمودند. تنها جایی که انسان می تواند از ابزارآلات سنگی استفاده نماید، کوهستان می باشد. لذا این عصر متعلق به کوهستانیان می باشد آن هم منطقه ای کوهستانی که ادامه زندگی در عصر یخبندان را دارا باشد. قطعاً چنین مکانی با شرایط منطقه کوهستان های لرنشین سازگارتر است.
۱۱- اکثر تمدن های بزرگی که در تاریخ از آنها بقایایی بر جا مانده است در نزدیکی این سرزمین بوده و یا نشانه هایی از این سرزمین را در خود دارد. و مشخص می نماید که مهاجرت آنها از این سرزمین صورت گرفته است. چه تمدن های واقع در غرب ایران در محدوده بین النهرین و چه تمدن های واقع در فلات مرکزی ایران.
۱۲- در بسیاری از مطالب بدست آمده از تمدن های بزرگ، آنها خود را مهاجرینی از سوی کوهستان می دانند. که گواهی بر ادعای ما محسوب می گردد. از جمله قدیمی ترین تمدن دنیا یعنی سومریان که جایگاه اولیه خود را کوهستان های شرق می دانند.
۱۳- زندگی در کرانه های کویر و مناطق گرم و خشک کنونی، هم زمان با عصر یخبندان و یا در هزاره های بعد صورت گرفته است. در این زمان کوهستانیان با سرد شدن سرما و بارندگی های مناسب کویر را مستعد فعالیت دانسته و در کنار آن مسکن گزیدند. شهرهایی مانند شهر سوخته حدفاصل زابل به زاهدان، شهر اَرته در جیرفت و شهرهای مدفون در ماسه های کرانه دشت بزرگ و کویر لوت از کوچ کوهستانیان برپا گردید.
۱۴- تمدن بزرگی چون تمدن هخامنشیان قطعاً خود را متمدن، قدیمی و با سابقه می پنداشتند که به پشتوانه ی آن توانستند، دنیا را فتح کنند و دست آوردهای زیادی برای خود به ارمغان بیاورند. وگرنه یک تمدن نو پا نمی تواند علاوه بر فتح جهان، منش و بزرگی خود را به جهانیان ثابت نماید و آن را به جهان تعمیم دهد.
مباحث بالا نتایجی است که حضور انسان اولیه را در مناطق لرنشین نشین ثابت می کند. همین انسانها پس از ازدیاد جمعیت در گروه های زیاد محل مذکور را جهت یافتن غذا و مکان های مناسب جهت زندگی ترک کردند و کم کم با ازدیاد جمعیت شان به مناطق هم جوار کوچ نمودند. و به طور متوالی پیش روی کردند تا به بین النهرین رسیدند و تمدنهای عظیمی چون سومر و کلده و متعاقباً آشور و بابل را بنیان نهادند.
در دوره ابتدایی زندگی در این منطقه غارنشین ها در هفتاد هزار سال پیش از پوست حیوانات به عنوان لباس بهره بردند و کم کم در ساخت ابزارآلات متعدد تبحر یافتند. یکی از این ابزارها ساخت سوزن از استخوان جهت دوخت لباس بود. تراش سنگ برای ساخت چاقو و استفاده از استخوان حیوانات جهت دسته چاقو رایج گردید. آنها از استخوان، وسایل تزئینی مورد علاقه همسران را درست کردند و تراش استخوان و سنگ کم کم به عنوان یک شغل در میان کوهستانیان رواج یافت.
در پنجاه هزار سال پیش ابتدا این تزئینات در حد ساخت وسایل ابتدایی برای کودکان بود. ولی به مرور زمان به عنوان هنری در میان آنان مرسوم گردید. ساخت اشکال هندسی مختلف از استخوان حیوانات شکاری و ایجاد سوراخ بر روی آنها و آویزان نمودن آن بر گوش، دست، پا و گردن زنان باعث رونق این شغل گردید. شاید رواج این هنر در میان آنها باعث گردید تا در هزاران سال بعد، سنگ تراش هایی بوجود آید تا تزئینات شهر ارته، شهداد و شوش و بین النهرین را متحول سازند.
یکی از کارهای بسیار بزرگ در میان کوهستانیان شکار جانوران بود. آنها در گروه های ده تا پانزده نفری به شکار می رفتند. این کار شانس آنها را برای شکار افزایش می داد. در هر قبیله شخصی وجود داشت که در شکار کردن بسیار مهارت به خرج می داد. این کار، او را در میان قبیله سرشناس می کرد. گو اینکه این کار هنوز در میان لرنشین بسیار مهم و در خور توجه می باشد.
کسی که شکارچیِ توانمندیِ باشد، جزء شخصیت های برجسته در قبیله به شمار می رود. آنها با استفاده از ابزاری که از سنگ و استخوان می تراشیدند و حکم اسلحه سرد را داشت، به شکار می رفتند. قبل از شکار مراسم خاصی انجام می گرفت. و هنگامی که بزرگ قبیله اجازه شکار را صادر می کرد. مهیای شکار می شدند. به اندازه همان روز و نهایتاً برای روز بعد شکار می کردند. این تفکر که شکارچی در نهایت مقهور شکار می شود، مربوط به آن دوران است. بسیاری از رسومات قبیله ای در گرو شکار بود. به دنیا آمدن کودکان، ازدواج و مرگ به شکار و نوع شکار بستگی داشت. به همین دلیل شکار و شکارچی در قبیله بسیار محترم و مورد توجه بود.
در همان ابتدای زندگی در غار، جایگاه زن بسیار با اهمیت و در خور توجه بود. بسیاری از وسایل تزئینی به دست آمده گویای این امر است که ارزش و اعتبار زن در جامعه آن زمان بسیار مورد توجه بوده است. زن محور اصلی خانواده و در بسیاری موارد در تصمیم گیری های مهم دخالت داده می شد. همین امر در هزاره های بعد جامعه ایران را به یک جامعه پیشرفته و متعالی تبدیل نمود. به گونه ای که اولین پروتز دنیا، چشم مصنوعی بسیار ظریف و زیبایی است که، برای یک بانو از بانوان دربار و از ملکه های شهر سوخته ساخته شده بود، تا ارزش و زیبایی از دست رفته او را به وی برگردانند. در دوره هخامنشیان منزلت زن به جایی رسید که مسئولیت ساخت تخت جمشید، بزرگترین سازه آن زمان، به یکی از این زنان واگذار گردید.
در سی و پنج الی بیست هزار سال پیش، انسان به یکجا نشینی و رام کردن حیوانات و اهلی کردن بعضی از جانوران پرداخت. رام کردن گاو، اسب، الاغ و بعضی از پرندگان مربوط به این دوره می باشد. کشیدن نقاشی های حماسی مربوط به شکار و افراد ذی نفوذ در غارها متداول گردید. این نقاشی ها قطعاً شخصیت های برجسته ای از ایل و یا مهارت یک شکارچی را در شکار نشان می دهد.
تقسیم بندی دیگری از تاریخ نگاران مربوط به دوره های مختلف تاریخی وجود دارد که در آن بازه های مختلف تاریخ را بر اساس یافته ها ی مناطق مختلف نشان می دهد. با این تقسیم بندی که در زیر مشاهده می گردد باز اکثر یافته و قدیمی ترین آنها مربوط به زاگرس و مناطق لرنشین کنونی است.
گرچه کاوش های باستان شناسان در خصوص وضعیت تاریخی انسان قبل از دوره” پارینه سنگی قدیم” در ایران نامعلوم می باشد. ولی مطابق تقسیم بندیهای تاریخی باستان شناسان اکثر آثار کشف شده از زندگی در دوره ی “پارینه سنگی قدیم” مربوط به صد هزار سال پیش از میلاد در کوه های زاگرس می باشد.
مطابق نظریه باستان شناسان در این زمان انسان ها در گروه های کوچک، پراکنده و غار نشین مایحتاج خود را، از راه شکار بدست می آوردند. لاجرم کوه های زاگرس با توجه به وضعیت جغرافیایی و اقلیمی محیطی مناسب جهت زندگی به شمار می رفت.
دوره “پارینه سنگی میانه” و “پارینه سنگی جدید” که از ۱۰۰ تا ۳۵ هزار سال پیش را در بر می گیرد باز هم نشانه های بدست آمده همگی از زاگرس می باشد. آثار کشف شده در غار کلدر و دامنه زرد کوه و اطراف دنا و همچنین غارهای پبده، گنجی، ارجنه، دوشه، هومیان و اشگفت قمری و پاسنگر در مناطق بختیاری و لرستان و دشت هلیلان واقع در مسیر پل دختر به کرمانشاه از جمله ی این مکان ها است.
دوره فرا پارینه سنگی را که از حدود ۱۸ هزار سال قبل پیش بینی می کنند، دوره ای است که معتقدند انسان علاوه بر ساخت ادوات و ابزار، به کشت محصولات کشاورزی و دامپروری نیز اشتغال داشته است. ولی همچنان مأوا و مسکن آنها در غار بوده است. بعضی ها ریز تیغه مثلثی شکلی را که کار داس را انجام می داده است، مربوط به این دوره می دانند.
اکثر ابزارهای این دوره نیز مربوط به غارهای واقع در رشته کوه های زاگرس می باشد. در این دوره یکجا نشینی به صورت بسیار ساده و ابتدایی انجام می گردید. جمعیت اجتماع انسانی در دامنه کوه ها و دشت ها با برپا نمودن سر پنا های ساده رو به فزونی می رفت.
بنا بر تحقیقات صورت گرفته عصر یخبندان تغییر کلیمای کلی زمین را در بر داشت و سرد شدن سرتاسر کره خاکی باعث مهاجرت غارنشین های پراکنده از بخش شمالی ایران به بخش جنوبی شد این مهاجرت در هزاره های نخست زندگی در کره خاکی نوعی همبستگی را در میان آنها به وجود آورد. آنها توانستند در بخش حاشیه ای خلیج فارس و کوهستان های همجوار ساکن شوند. این روند طیف وسیعی از انسان ها را در بخش جنوبی نیم کره شمالی و حوالی مدار بیابانی ساکن نماید. علاوه بر ایران بخش هایی به موازات مدار استوا به سوی شرق حرکت نمودند و با تشکیل گروه هایی در موهنجودارو و بخش جنوبی هند و چین سکنی گزیدند بخش هایی هم به سوی غرب شتافتند و با اسکان در حدود فلسطن و مصر روند یکجا نشینی را آغاز نمودند. این رویداد با شدت یافتن سرما در ۶۰ هزار سال پیش به اوج خود رسید. بنابر این تعداد زیادی از غارنشینان های دو سوی زاگرس با فرا رسیدن فصل سرما خانه و کاشانه خود را رها و شرق و غرب را به منظور یافتن موقعیت های مکانی مناسب ترک نمودند. گذر از فصل سرما نیازمند انسجام بیشتری بود و بسیاری از مردم مجبور به یکجانشینی شدند.
داستان اساطیری کیومرث و کوه نشینی و پلنگینه پوشیدن وی نشانی از غار نشینی و فرا رسیدن فصل سرما در هفتاد پنج هزار سال پیش را دارد. بعد از کیومرث هوشنگ و لزوم کشف آتش برای گریز از سرما را بیان می نماید. در ادامه طهمورث نشانی مهم از یکجانشینی و ساخت خانه و سرپناه را به تصویر می کشد. از طرفی داستان اساطیری جمشید و مصادف شده وی با اوج سرما و کوچ آنها به جنوب نشانی آشکار از فرا رسیدن شدت سرما در هزاره ۷۰ الی ۴۰ هزار سال پیش است. با توجه به سن انسان ها در گذشته های دور، این اساطیر چندان دور از ذهن نیستند. سرمای بیش از اندازه باعث شد تا جمشید مردم را کوچ دهد و در نهایت شهری بزرگ را در زیر زمین بسازد و آنها را در آن اسکان دهد و به این طریق سرمای دهشتناک را پشت سر بگذارد.
سرمای بیش از اندازه در این عصر باعث شده تا کوه نشینان در جنوب و جنوب غرب و جنوب شرق از شوش تا ارته و موهنجودارو مستقر شوند. به همین دلیل روند اسکان آنها در مناطق گرم خشک کنونی از جمله سکونت در دشت های خوزستان، بوشهر، هرمزگان، سیستان و بلوچستان و جنوب فارس آغاز گردید.
به دلیل یخبندان اقیانوسها، آب دریاها پایین رفته و سطح بسیاری از دریاها کاهش پیداکرد. مطابق این تحقیقات رودخانه های بزرگی چون فرات، دجله و کارون با تشکیل دادن یک رودخانه بزرگ به دریای عمان که به دلیل یخبندان بسیار کوچک و محدود شده بود، می ریختند. خلیج فارس نیز فقط در مناطق عمیق که وسعت کمی داشت محدود گردیده بود.
با شروع عصر یخبندان جوامع انسانی ناگزیر به مهاجرت از کوه های زاگرس گردیدند. و در کناره های این رودخانه ها و مناطق گرمتر سکنی گزیدند.
استاد غیاث آبادی در این خصوص مطالبی ارائه نموده اند که جالب و خواندنی است. مطالب ایشان صحتی بسیار روشن در فرضیات ارائه شده در خصوص مناطق لرنشین مناطق گرمسیر می باشد.
“میدانیم که آخرین دوره یخبندان در کره زمین، در حدود ۱۴۰۰۰ سال پیش آغاز شده و در حدود ۱۰۰۰۰ سال پیش پایان یافته است. دورههای یخبندان موجب ایجاد یخچالهای بزرگ و وسیع در قطبها و کوهستانهای مرتفع شده و در سرزمینهای عرضهای میانی و از جمله ایران به شکل دورههای بارانی و بین بارانی نمودار میشود. دورههای بارانی همزمان با دورههای بینیخچـالی و دورههای بینبـارانی همزمان با دورههای یخچالی دیده شدهاند.
رسوبهای چالههای داخلی نشان میدهد که ایران در دورههای گرم بین یخچالی شاهد بارندگیهای شدیدی بوده که موجب برقراری شرایط آب و هوایی مرطوب و گسترش جنگلها در نجد ایران شده و در دورههای سرد یخچالی به استقبال شرایط آب و هوایی سرد و خشک میرفته است.
بدین ترتیب در حدود ۱۰۰۰۰ سال پیش، با پایان یافتن آخرین دوره یخبندان، شرایط آب و هوایی گرم و مرطوب در ایران آغاز میشود. شواهد باستانی زمینشناسی نشان میدهد که با آغاز دوره گرم و مرطوب و عقبنشینی یخچالها به سوی شمال، به مرور بر میزان بارندگی ها افزوده میشود.”
باستان شناسان خصوصیات جمع آوری غذا، انبار غذا و زندگی در یک محل به شکل روستایی را مربوط به دوره ی “نوسنگی” می دانند. این دوره که قدمتی ۱۲ هزار ساله دارد، جوامع انسانی را به دلیل کوتاه بودن دوره گرمای تابستان در طول سال (در عصر یخبندان) مجبور به جمع آوری غذا و انبار آن نمود.
اینکه باستان شناسان فرهنگ کوچ جوامع انسانی از یک منطقه به منطقه ای دیگر، به صورت دائم را مربوط به این دوره می دانند، فرضیه عصر یخبندان و کوچ آنها را از مناطق زاگرس، به خوبی تأیید می نماید.
اگر فرضیه مذکور در خصوص کوچ جوامع انسانی را بپذیریم می توان فرضیه بازگشت انسان در فصول مناسب به محل اولیه که مبنای کوچ در ایل بختیاری است را اثبات نمود. بنابر این فرهنگ کوچ و کوچ نشینی در بختیاری را می توان متعلق به ۱۲ تا ۱۴ هزار سال پیش قلمداد نمود.
از جمله آثار فرهنگی جوامع انسانی در دوره ی نو سنگی، می توان به آثار بدست آمده از “تپه گرد” واقع در بخش لردگان و “قلعه رستم” بین دهکده های “سیله” و “جوانمردی” از توابع لردگان، اشاره نمود.
خرابه های قلعه “دشت ده” در جنوب شرقی آبادی هفشجان از جمله آثاری است که آن را به دوره پیشدادیانی مانند هوشنگ نسبت می دهند، آثار این منطقه نیز مربوط به این دوره می باشد.
همچنین تپه های علی کش در موسیان و دهلران، چغا بنوت در کنار رودخانه دز، چغا میش در حوالی دزفول، تپه های جعفرآباد در کناررودخانه شاوور، شوش و هفت تپه و بسیاری از مناطق که هنوز بررسی های نهایی آن به پایان نرسیده است، را می توان مربوط به این دوره دانست.
عصر یخبندان، با گرم شدن کره زمین در ۱۰ هزار سال پیش، رو به افول نهاد. در این حال شرایط ایجاد آب و هوایی گرم در ایران آغاز گردید.
گرم شدن کره زمین باعث ذوب یخچال ها در قطب شمال و جنوب گردید. ذوب یخچال ها در قطبین بالا آمدن سطح دریاها و تشکیل مجدد خلیج فارس را به همراه داشت.
پیش روی آب باعث راندن اجتماع انسانی از حاشیه رودخانه های دجله، فرات، کارون و دریای پارس به طرف کوه ها گردید. ایرانیانی که در کوه های زاگرس با شروع عصر یخبندان خود را به مکان های جنوبی رسانده بودند، اکنون با بالا آمدن آب دریا، مجدداً مسیر خود را به سوی دامنه کوه پایه های زاگرس و مناطق با آب و هوای مناسب ترک نمودند. اینکه عده ای از تاریخ نویسان فینیقیان را مهاجرینی از خلیج فارس می دانند، سخنی به گزاف نگفته اند. زیرا مطابق بررسی های صورت گرفته، با حرکت اجتماع انسانی از کناره های خلیج فارس، جهت یافتن مناطقی با شرایط آب و هوای مناسب تر، عده ای راه غرب و عده ای راه شرق را پیش گرفتند. عده ای نیز در سرزمین آباء و اجدادی خود سکنی گزیده تا برگ زرینی در آینده تاریخ ایران گردند.
بالا آمدن آب دریاها بطئی و بسیار کند صورت گرفته به گونه ای که تشکیل مجدد خلیج فارس بیش از هزار سال طول کشیده است.
آب و هوای گرم و مرطوب در ایران بارندگی های پیاپی را به همراه داشت. دو هزار سال وفور نعمت و سرسبزی خیره کننده ای تمام مناطق ایران را تحت شعاع خود قرار داده بود. پوشش گیاهی غنی و جنگل های متراکم بخصوص در کوه های زاگرس و دامنه های آن، حتی کویر های شرقی را تحت تأثیر خود قرار داده بود.
به گونه ای که به گفته ی دکتر جهانشاه درخشانی، استاد تاریخ در آلمان: “صحاری سبز و خرم در ایران بزرگ شکل داده شده بود. در این زمان مراتع ایران غنی و زیستگاه ها انبوه حیات وحش بود”.
در این زمان سنگ بنای بسیاری از شهرها از جمله شهر سوخته در ایران پایه ریزی گردید. با هجوم ایرانیان از حاشیه خلیج فارس به دلیل بالا آمدن سطح آب و مهاجرت به مرکز ایران، بین النهرین و اقصا نقاط دنیا، تاریخ انسان کره خاکی، وارد مرحله ای دیگر از پیدایش عالم گردید.
پراکنده شدن اجتماع انسانی از حاشیه خلیج فارس و سکنی گزیدن در کوه های زاگرس به دلیل بارندگی های پیاپی و گریز از سیلاب های مخرب در این دوره، دور از واقعیت نیست. یافتن محلی مناسب با شرایط اولیه زندگی اعمم از امنیت و یافتن غذا از دیگر دلایل هجوم به کوه های زاگرس می باشد. در این زمان سرزمین ایران دارای مراتع بسیار غنی و زیستگاههای انبوه حیات وحش بوده است. در این منطقه برکهها، آبگیرها و تالابهای طبیعی با آب شیرین که محل زیست انواع آبزیان و پرندگان بوده و همچنین جنگلهای وسیع و نیزارهای متراکم وجود داشته است.
بنابر تحقیقات انجام شده بارندگی های مداوم و گسترده در ۶۰۰۰ تا ۵۵۰۰ سال پیش به اوج خود رسیده بود. مقدار این بارندگی ها چندین برابر بارندگی های کنونی به شمار می رفته است. به صورتی که تمام دریاچه ها در زیر آب فرو رفته، و بسیاری از مناطق، از جمله دشت خوزستان و کویرهای شرقی در زیر آب مدفون شده اند.
در این زمان است که خداوند در سوره نوح به صراحت اشاره می نماید : “و آن قوم از کثرت کفر و گناه عاقبت به آب دریا غرق شدند و به آتش دوزخ درافتادند و جزء خدا بر خود هیچ یار و یاوری نیافتند”.
و به امر خداوند از تمام حیوانات یک جفت در کشتی نهاده و بسیاری از یارانش، بدین گونه از بلای باران و آب دریا نجات یافتند. و طوفان بزرگی را که به نظر می رسید بر بسیاری از جهان چیره شده بود، پشت سر نهادند. این طوفان در بسیاری از تواریخ ملل به صراحت قید شده و پیرامون آن مباحث زیادی مطرح گردیده است.
با پایان یافتن بارندگی ها، طی دوره ای هزار ساله عصر گرما آغاز گردید. گرمای طاقت فرسا از ۴۰۰۰ سال پیش شروع و در ۳۸۰۰ سال پیش به اوج خود رسید.
این دوره گرچه دوره ای تقریبی ۲۰۰ الی ۲۵۰ سال داشت. ولی در این مدت باعث مهاجرت اجتماع انسانی از شهرهایی گردید که طی چندین هزار سال مهد تمدن بشری و بین النهرین بوده اند.
کاهش اجتماع انسانی مصادف با افول تمدن های بزرگی در فلات ایران بود. به گونه ای که بر اساس تحقیقات صورت گرفته خالی شدن سکونت گاها و شهرها و روستا های باستانی را به دنبال داشته است.
یکی از این شهرها، شهر سوخته واقع در مسیر زابل به زاهدان می باشد. این شهر ۱۵۰ هکتاری که نشان از یک تمدن بسیار عظیم در شرق ایران است. در اوج عصر گرما به دلایل نامعلوم در آتش می سوزد.
بنا به گفته استاد غیاث آبادی: “استقرار این تمدنها در کنار چالهها و کویرهای خشک و نمک زار، نشانه وجود آب فراوان و شیرین در آنها بوده است و خشک رودهای امروزی مجاور تپهها، آب کافی و زلال اهالی شهر یا روستا را تأمین میکرده است.
از سویی دیگر درکنار دریاهای امروزی نشانهای از تپههای باستانی به چشم نمیخورد. تپههای باستانی در جنوب با ساحل خلیج فارس فاصلهای چند صد کیلومتری دارند. که نشان میدهد، در دوران یخبندان که سطح دریاهای جنوب پایین تر از سطح فعلی بوده، پس از بالا آمدن آب دریا، سکونتگاههای انسانی زیر آب رفته است و در دوران یخبندان که سطح دریاهای جنوب بالاتر و همچنین سطح زمین پایین تر بوده و رسوبهای ناشی از سه رود بزرگ کارون، دجله و فرات کمتر جاگیر شده بودند، آب خلیج فارس تا نزدیکی تمدنهای آنروز در شوش و سومر می رسیده است. کتیبههای سومری، روایت نفوذ آبها به درون دو رود پرداخته و از شهر باستانی “اریدو” به عنوان شهری در کنار دریا نام بردهاند.”
هجوم ساکنین به مناطق سرد سیر و کوهستانی مجدداً اجتماع انسان عصر نوسنگی را تداعی می نماید. کوهستان با هوای معتدل، جایگاهی نیست که انسان مترقی با فرهنگ چندین هزار ساله را در خود جای دهد. با متعادل شدن هوا در سالیان بعد هجوم کوهستانیان به غرب ایران آغاز گردید.
عصر گرما باعث خشک شدن باتلاق های واقع در دشت خوزستان و بین النهرین گردید. لذا هجوم اجتماع انسانی از کوه های غربی ایران ( زاگرس) به سوی سرزمین های تازه خشک شده خوزستان و بین النهرین آغاز گردید. وجود رودخانه های دجله، فرات، کارون، دز، کُر، شاهوور، گرگر و …. عامل اصلی مهاجرت این اجتماع از کوه های زاگرس به این سرزمین ها است.
در کتاب عهد عتیق یهودیان به صراحت سومریان را مهاجرینی از کوه های غربی ایران می داند که از آن کوه ها به سوی سرزمین شنعار (سومر) نقل مکان کرده اند.
در کتاب “سرزمین جاوید” نوشته “ماژیران موله”، “هرتزفلد” و “گیرشمن” ترجمه ذبیح الله منصوری، آمده است که: “قسمتی از ایرانیان هنگام مهاجرت راه شرق را پیش گرفتند و خود را به سرزمین هایی که امروز به اسم پاتانستان و کشمیر خوانده می شود، رسانیدند. و هنوز کشمیر به اسم ایران جدید یا ایران ثانی خوانده می شود. قسمتی دیگر از راه مغرب به راه افتادند. و از نواحی حاصل خیز شمال بین النهرین، خود را به سوریه و آن گاه ساحل دریای سفید (امروز به اسم دریای مدیترانه) رسانیدند.
آنها چون بحر پیمایی را می دانستند و می توانستند کشتی بسازند بعد از این که به ساحل دریای سفید رسیدند کشتی ساختند و بحر پیما شدند. و چون سواحل شمالی دریای مدیترانه سبز و حاصل خیز بود. در طول سواحل مزبور بحر پیمایی کردند. و در هر نقطه که برای سکونت مناسب بود کوچ نشین به وجود آوردند. و از جمله یک کوچ نشین در محلی که امروز به اسم بندر “مارسی” در جنوب فرانسه خوانده می شود، ایجاد کردند.
کوچ ایرانیان از کوه های زاگرس به گونه ای در تاریخ تداعی گردیده است که “دکتر جهانشاه درخشانی” عامل اصلی ظهور تمدن های بزرگی چون تمدن مصر و فینیقیان را مهاجرت این کوهستانیان می داند. و فرهنگ این تمدن ها را ناشی از تمدن بزرگی چون تمدن کهن ایران قلمداد می نماید.
در تاریخ به کرات از مهاجرت کوهستانیان به بلاد مختلف دنیا یاد شده است. و نمی توان منکر کوچ این دسته از انسانها در ماقبل تاریخ گردید. در این رابطه مطالب بسیاری در کتب ایرانی و خارجی ذکر گردیده است.
به همان اندازه که نقش ایران در تحولات مختلف دنیا تأثیر گذار بوده است. می توان گفت که نقش زاگرس نشینان نیز مؤثر بوده است. لذا اهمیت و نقش زاگرس نشینان در تحولات تاریخی تا کنون نا شناخته مانده است. باید کوشید تا نقش و جایگاه این انسانها به جهانیان ثابت گردد.